زق
[زَق ق] (ع مص) سرگین انداختن مرغ و جز آن (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء ||) چینه دادن مرغ، بچه را به منقار (تاج المصادربیهقی) (از زوزنی) (از دهار) خورش دادن چوزه را، مرغ به دهان (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) رجوع به زقه شود.