زدودن

معنی زدودن
[زِ / زُ دو دَ] (مص) بمعنی ازاله کردن و پاک ساختن باشد عموماً، چنانکه دل را از غم و آئینه و شمشیر و امثال آن را از زنگ و اعضاء را از چرک و ملک را از فتنه (برهان) (از ناظم الاطباء) زنگ از چیزی دور کردن و صاف و روشن کردن آئینه و تیغ و غیره در برهان و جهانگیری به کسر اول و ضم ثانی و در سراج اللغات بکسر اول و ضم اول هر دو صحیح گفته (غیاث اللغات) (از آنندراج) زداییدن پاک کردن پاکیزه کردن برطرف کردن زنگ آئینه و شمشیر و مانند آن صیقل دادن محو کردن غم و 1)، هندی باستان ریشهء )« اوزداوئیتی » پسوند مصدری)، پارسی باستان ،« دن » + « دو » « ز» : اندوه از دل (فرهنگ فارسی معین) (از 2)(مالیدن، پاک کردن) (حاشیهء برهان چ معین) زایل کردن ستردن محو کردن (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : گر کند )« ذاو » یارئی مرا به غم عشق آن صنم بتواند زدود زین دل غمخواره زنگ غم رودکی (از احوال و اشعار ج 3 ص 1063 ) ای زدوده سایهء تو ز آینهء فرهنگ رنگ بر خرد سرهنگ و فخر عالم از فرهنگ و هنگ کسائی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 282 ) بدو گفت جان را زدودن ز چیست هنرهای تن را ستودن ز چیست؟فردوسی خردمند بزدود آهن چو آب فرستاد بازش هم اندر شتاب زدودش به دارو کز آن پس زنم نگردد بزودی سیاه و دژمفردوسی ترا گفتم از دانش آسمان زدایم دلت گر شود بدگمانفردوسی بیادکردش بتوان زدود از دل غم بمصقله بتوان برد ز آینه زنگارفرخی چو دل به خدمت او دادی و تو را پذرفت ز خدمت دگران دل چو آینه بزدایفرخی آنکه دو دست راد او بزدود ز آینهء رادی و بزرگی زنگفرخی ای بار خدای همه احرار زمانه کز دل بزداید لطفت بار زمانهمنوچهری زنگ همه مشرق به سیاست بزدودی زنگ همه مغرب به سیاست بزدائی منوچهری یکی دختر که چون آمد ز مادر شب دیجور را بزدود چون خور (ویس و رامین) بسا عشقا، که نادیدن، زدوده ست چنان کز اصل گوئی خود نبوده ست (ویس و رامین) مکن بد که تا بد نباید زدود مدر و مدوز و تو را رشته سوداسدی بناچار برجست و کرد آب گرم بشستن سر و موی فرزند نرم به آهستگی دست و پایش زدود بر اندام او دست نرمک بسود شمسی (یوسف و زلیخا) هرکه رغبت کند در این معنی دل بباید که پاک بزدایدناصرخسرو بر دل و جان تو نور عقل بتابد چون تو ز دل زنگ جهل را بزدائی ناصرخسرو جز که حسد را همی ندانی و ترسم زنگ جهالت ز جانت چون بزدائی ناصرخسرو رو کآینهء بخت تو نزداید کس روزیت نکاهد و نیفزاید کسمسعودسعد زنگ ظلمت به صیقل خورشید همچو آئینه پاک بزدایندمسعودسعد قوت آب زداینده است، ریش را بزداید و پاک کند (ذخیرهء خوارزمشاهی) خودها را گشاده گشت غلاف تیغ ها را زدوده شد زنگارمسعودسعد مزدای زنگ خون ستمکاره را ز تیغ خود تیغ تست صیقل زنگ ستم زدای سوزنی بلی از پی چار منزل گرفتن به از فقر سرمازدائی نبینمخاقانی خوی پیشانی و کف در دهنم بس خطر است به گلاب این خوی و کف چند زدائید همه خاقانی زنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی ز چار طبع بگشاینظامی سیه موئی، جوان را غم زداید که در چشم سیاهان غم نیایدنظامی به ره بر یکی دختر خانه بود به معجر غبار از پدر می زدود سعدی (بوستان) این لطافت که تو داری همه دلها بفریبی وین حلاوت که تو داری همه غمها بزدائی سعدی اگر چنانچه بپرسی ز چرخ آینه گون که زنگ حادثه ز آئینهء رخت که زدود امامی هروی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) آهن ارچه تیره و بی نور بود صیقلی آن تیرگی او زدودمولوی رجوع به us - dav - ayati (2) - dhav - ( زدوده شود ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.