زد

معنی زد
[زَ] (مص مرخم، اِ مص) لطمه و ضرب و صدمه و مشت و کوب (ناظم الاطباء) زدن( 1)و در ترکیب بکار رود - زد و برد؛ زدن و بردن - زد و بند؛ زدن و بستن - زد و خورد؛ زدن و خوردن - چشم زد؛ چشم زدن کنایت از نگاه کوتاه طرفه العین : چو در چشمه یک چشم زد بنگرید شد آن چشمه از چشم او ناپدیدنظامی چشم زخم نیز بدین معنی آمده است رجوع به زخم، چشم زخم، و زدن شود || نبرد و جنگ و کارزار و پیکار و رزم زد و خورد جنگ و مجادله و محاربه زد و کوب جنگ و نبرد دهد - چشم « زده شده » و زدن شود (|| ن مف مرخم) در بسیاری از ترکیبات معنی زده و « زد و خورد » (ناظم الاطباء) رجوع به زد؛ چشم زده چشم خورده چشم زخم رسیده آنکه او را چشم زده باشند : گر آیم چنان کن که از چشم بد نه تو خیره باشی نه من چشم زدنظامی رجوع به چشم زد شود - دردزد؛ درد زده درد رسیده دردمند دردآلود درد زده شده دردمند شده بیمار شود - دل زد؛ دل « درد » و « زدن » و « زده » گشته : زمین خاک شد بوی طیبش تویی جهان دردزد شد طبیبش تویینظامی رجوع به زده زده شده کنایه از متنفر شده از چیزی سیر شده از کسی یا چیزی در اثر زیاد دیدن آن چیز یا آن کس و یا از داستانی در اثر شود - رقم زد؛ رقم زده مرقوم نوشته شده « چشم زدن » و « زدن » « زده » بسیار شنیدن آن حوصله سررفته واخورده و رجوع به مزبور مکتوب( 2) - زبان زد؛ ورد زبانها بر زبانها افتاده مشهور سخنی که همه بر زبان دارند و میگویند - زبان زد شدن « زده » و « زدن » و « زبان » (داستانی و یا نام و صفت -کسی)؛ ورد زبانها شدن همه آنرا بر زبان داشتن بر زبانها افتادن و رجوع به شود || - مصطلح متداولِ اَلْسُن رجوع به زبان شود - گوشزد؛ گوش زده شده بگوش رسیده کنایت از تذکر داده شده، شود - نامزد؛ « گوشزد » و « گوش » یادآوری گردیده و ظاهراً بدون ترکیب با کردن و یا شدن و مانند آنها بکار نمیرود رجوع به چیزی یا کسی که نام دیگری را بر آن نهاده باشند کنایت از این که آن چیز یا آن کس را بدان اختصاص داده باشند کسی که شود (|| - در تداول) دختر و « نامزد » و « نام » برای منصب یا کاری در نظر گرفته شده باشد و با کردن نیز ترکیب میشود رجوع به یا پسری را گویند که بمیل خود و یا بر طبق آداب و رسوم خانواده برای همسری هم تعیین شده اند، هر یک را نامزد آن دیگری گویند یعنی تعیین شده برای او و این تا وقتی است که عقد ازدواج آن دو را نبسته باشند و پس از عقد، دختر را عقدبسته خوانند « زده » نامزد بدین معنی، در این ترکیبات بکار میرود: نامزدبازی، نامزدبازی کردن، نامزد شدن، نامزد کردن و نامزد گرفتن رجوع به ریشهء فعل که به معنی اسم مصدری، امر حاضر و نعت فاعلی و مفعولی در ترکیب بکار می رود « زد » - ( شود ( 1 « نام زد » و « نام » و مانند: جستجو (جست و جو)، گفتگو (گفت و گو) و جز اینها ( 2) - مرادف رقیمه و مرقومه.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.