زحمه
[زَ مَ] (ع مص) انبوهی کردن و بدوش بر زدن (تاج المصادر بیهقی) در تنگنا افکندن (از صحاح) (از معجم الوسیط) فشردن یکدیگر را بعلت کثرت و ضیق محل رجوع به زحمت، مزاحمت و ازدحام شود || آه کشیدن و دم زدن از روی درد بویژه زن بهنگام زاییدن (از کازیمیرسکی) - زحمه ولاده؛ بمعنی زحمت زاییدنست و آن دردی است( 1) که بیرون می آید با آن بچه (از ترجمهء قاموس) زحمه الولاده، زجمهء آن است زحمه، زجمه و زکمه بیک معنی و هر سه بمعنی درد زاییدن است (از تاج العروس) درد زاییدن (از المعجم الوسیط (||) اِ) لقمه: زحم زحمهً؛ یعنی گرفت لقمه ای را (از تاج العروس) (از متن اللغه) در زحره » نیز نقل گردیده است (از تاج العروس) ( 1) - لغت نویسان زحمه الولاده یا زجمه الولاده را « زهمه » نوادر این ماده با ها معنی کرده اند و مؤلف متن اللغه، زحره را زفره تفسیر کرده و زفره فریاد و ناله است، بنابراین زحمه الولاده فریاد زدن و « الولاده نالیدن زنست گاه زاییدن.