زج

معنی زج
[زُ] (اِ) تیر پرتابی که کوتاه تر از تیرهای دیگر است و پیکانش از دندان فیل و شاخ گاو و امثال آنها است (از فرهنگ نظام)( 1) (از رشیدی) تیر پرتاب که پیکان آنرا از استخوان فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن ساخته باشند (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) و با جیم فارسی نیز آمده (از برهان) تیر پرتاب که کوتاه تر از تیرهای دیگر است و پیکان آن از دندان پیل، لهذا آنرا فیلک و پیلک نیز خوانند دندان گوساله نیز خود نوعی تیر است، و مرا در این تأملست، زیرا زج بمعنی تیر پرتاب عربی باشد نه پارسی یا معرب، چه در فرهنگ جهانگیری نیافتم( 2)، و در شرح قاموس بمعنی پیکان تیر آمده و مؤلف آن گفته، زج بالفتح بمعنی نیزه زدن و تیر انداختن (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) تیر پرتاب باشد که پیکان آنرا از دندان فیل و شاخ گاو و امثال آن ساخته باشند (جهانگیری) : هست پیکان زج از دندان پیل اما از آن هست به، دندان گوساله ز زخم زور و تاب امیرخسرو دهلوی و رجوع به زَچ شود || کوتاه ترین تیرها( 3) (ناظم الاطباء) و آنرا زچ نیز گویند (از برهان قاطع) تیر پرتاب را گویند که کوتاهترین تیرها است (سروری) : چیست زج باری نگر بازیچهء اوباش شهر پرکم و کوتاه و کم وزن و ز سستی روی تاب فارسی نیز « ج» امیرخسرو (از سروری) رجوع به زچ شود || چیزی باشد که آنرا از دوغ ترش سازند و بترکی قراقروت خوانند، و با آمده (از برهان قاطع) قراقوروت (از جهانگیری) (از رشیدی) (از سروری) ترف( 4)که مادهء ترش مأخوذ از آب کشک است و معجمه) مخفف رخبین « خ» مهمله و « ر» در تکلم قراقروت و در انجمن آرای ناصری احتمال تصحیف میدهد که صحیح رخ (با باشد لیکن در زبان ولایتی مازندران سج بمنی قراقروت آید که زج مبدل آن است( 5) (فرهنگ نظام) ترف و قراقروت (ناظم الاطباء) مؤلف انجمن آرا آرد: در برهان و فرهنگ رشیدی گفته، زج بمعنی چیزی است که از دوغ ترش سازند و آنرا بترکی رخبین به این معنی گذشت و شواهد نگاشته « ر» قراقروت خوانند، و شعر فیروز مشرقی را شاهد آورده و در آن تأملست زیرا در باب آمد و بعید نیست که رخ مخفف رخبین باشد و بمعنی قروت و در شعر فیروز زج نباشد و تصحیف خوانی شده باشد (از انجمن آرای ناصری) قراقروت است (الفاظ الادویه) صاحب نسق در حاشیهء کتاب فرهنگ انجمن آرا مینویسد که زج به معنی قره قروت امروز هم در فراهان مستعمل است و صاحب فرهنگ انجمن آرا بی جا شبهه در صحت قول جهانگیری کرده است : مصفا باش و شیرین خوی چون شیر نه چون زج ترش روی و تندخو باش فیروز مشرقی (از فرهنگ نظام، آنندراج و جهانگیری) رجوع و « ز» در عربی زج با فتح » : چنین افزوده است « تیر » به رخبین، زچ، ترف و مصل شود ( 1) - مؤلف این فرهنگ دربارهء زج بمعنی شبیه این سخن را صاحبان « بمعنی تیر انداختن است، پس زج فارسی محرف از عربی است و باید با فتح اول باشد « ج» تشدید فرهنگ ناصری و آنندراج نیز گفته اند با تفاوتهایی که ملاحظه خواهد گردید نکته ای که در اینجا یادآور میشود آن است که در صورتی که زج فارسی محرف از عربی باشد، از زُجّ بمعنی پیکان تواند بود نه زَجّ [ زَ ج ج ] بمعنی تیر انداختن ( 2) - این ماده در چندین فرهنگ ازجمله در چندین نسخه از جهانگیری، سروری و رشیدی آمده است، شاید این ماده از نسخهء جهانگیری که در دست مؤلف انجمن آرا بوده، ساقط شده بوده و نیز نوشتهء رشیدی و سروری و برهان بنظرش نرسیده بوده است علاوه بر این که و آنهم بمعنی پیکان « ج» و تشدید « ز» آنچه در فرهنگهای عربی آمده و از نظر معنی نزدیک به معنی پارسی است، زج است با ضم تیر و نیزه بمعنی آهن نیزه است ( 3) - در فرهنگ نظام، آنندراج و رشیدی این معنی بطور مستقل یاد نشده بلکه آنرا در معنی اول (تیری که از دندان پیل و شاخ گاو ساخته باشند) قید کرده اند در جهانگیری اصولًا این معنی یاد نشده نه مستقل و نه بطور قید معنی نخست تنها سروری و فولرس (فرهنگ فارسی - لاتین) این معنی را برای زج آورده اند ( 4) - با فتحهء اوّل، کشک سیاه که از دوغ ترش حاصل کنند، وبه عربی مصل و بترکی قراقروت خوانند (از انجمن آرا) ( 5) - بطوریکه در فرهنگ نظام آمده و ملاحظه گردید، در زبان ولایتی مازندران سج بمعنی ترف و قراقروت است، در فراهان نیز بطوری که نقل شده قراقروت را زج گویند در واژه نامهء طبری تألیف صادق کیا آمده: سرج، کشک سیاه (قرقروت)، نسخهء 2 سُرْج، نسخهء 3 سِرْج اکنون نیز سِج و سیچ فارسی: زج رجوع به واژه نامهء طبری واژهء 424 و حاشیهء معین بر برهان قاطع شود دربارهء این که مؤلف فرهنگ ناصری احتمال داده است زج بمعنی قراقروت محرف رخبین باشد باید دانست که در بیشتر کتب که ملاحظه گردید بجز بحر الجواهر، رخبین را بمعنی قراقروت و ترف نیاورده اند، صاحب تحفه گوید: رخبین لغت سریانی و بفارسی لور گویند و آن غیر مصل است و مصل مائیت دوغ است که پس از جوشیدن از او جدا گردد و سیاه و بترکی قراقروت نامند نزدیک به این است نوشتهء مخزن در کتب طب درباب ماهیت رخبین اختلاف است، بعضی آنرا ترف (قراقروت) نوشتند و بعضی » : الادویه، و در فرهنگ نظام آمده با توجه به آنچه دربارهء معنی رخبین نقل کردیم، توجیه « ماست ترش و هکذا اقوال دیگر و خود لفظ فارسی شده از یونانی است فرهنگ ناصری را دربارهء لغت زج نمیتوان بچیزی شمرد.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.