زبن
یعنی بگوشه ای افتاد از قوم خود گوئی از محل اقامت قوم خود دور افتاد زبن بدین معنی ؛« حل زبنا من قومه » [زَ / زِ] (ع اِ) گوشه کسی را گویند که از خانه های قوم ؛« حل فلان زبنا عن قومه » ( تنها بصورت حال یا ظرف بکار میرود (از لسان العرب) (البستان از جمهره ج 1 ص 283 ) جانب (طرف) و بدین معنی ) « یعنی خانه ای دور از خانه های آنان برگزیده باشد » خود دور افتاده باشد تنها بصورت ظرف یا حال بکار میرود (متن اللغه ||) ناحیه بدین معنی نیز تنها بصورت حال یا ظرف است (متن اللغه).