زبن

معنی زبن
شتر ماده ای است « ناقه زبون » [زَ] (ع مص) راندن (منتهی الارب) (اقرب الموارد) زبن دفع است (لسان العرب) زبن دفع است و جنگ را تشبیه به آن ناقه کنند (از ،« حرب زبون » : که با لگد زدن حالب را براند و مانع شیر دوشیدن شود و هم بدین معنی است جمهرهء ابن درید ج 1 ص 283 ) رجوع به مقاییس اللغه تألیف ابن فارس ج 1 ص 20 شود || زبن ناقه؛ دور کردن شتر، بچهء خود را از پستان بلگد و پای بزانو زدن (شرح قاموس) لگد انداختن شتر (منتخب اللغات) راندن ناقه است با پایها بچهء خود را از شیر خوردن و حالب را از شیر دوشیدن ناقهء زبون؛ ناقه ای است که حالب را میزند و میراند (از لسان العرب) زدن ناقه با کندهء زانوان بهنگام شیر دوشیدن (متن اللغه) بزانو زدن شتر کسی را، یقال: زبنت الناقه؛ هر گاه بزند با کندهء زانوان هنگام دوشیدن شیر (منتهی الارب) راندن ماده شتر، دوشنده را با پای خود (از ناظم الاطباء) بزانو زدن شتر کسی را (آنندراج ||) صدمه( 1) (اقرب الموارد) (البستان) راندن و زدن (محیط المحیط) زبن حرب شدت آن است بر مردم و حرب زبون جنگی که مردم را مصدوم برخی گویند حرب را زبون، از آنروی گویند که جنگاوران یکدیگر را میرانند و دفع « زبنت الناقه » میسازد و آنان را میراند، متخذ از میکنند (از تاج ||) فروختن بار بر درخت، بخرما به پیمانه (منتهی الارب) فروختن خرما بر درخت (منتخب اللغات) فروختن ثمر بر درخت بخرمایی به پیمانه (منتهی الارب) فروختن خرمایی است( 2) بر درخت، بخرما به پیمانه کردن (شرح قاموس) فروختن چیزی است که کیل، وزن و عدد آن مجهول باشد بعوض چیزی معلوم المقدار، یا مطلقاً فروختن چیزی معلوم المقدار بعوض چیزی مجهول المقدار از جنس معوض فروختن چیزی مجهول المقدار بعوض مقداری نامعلوم از همان جنس (البستان) زبن فروختن هر باری است بر درخت در مقابل گرفتن خرما بکیل، و بهمین معنی است مزابنه که فروختن رطب است بر درخت نخل در برابر تمر به کیل( 3) (تاج العروس ||) سپوختن (منتهی الارب) (آنندراج ||) بازداشتن دریغ کردن گویند: زبن عنا هدیته و معروفه؛ یعنی بازداشت از ما آن را (اقرب الموارد) بازداشتن (منتخب اللغات شاهجهانی ||) دور ساختن کسی از راه گویند: زبنه عن الطریق؛ یعنی بر شتری سوار است که تا ؛« تحته جمل یزبن المطی بمنکبیه » : یعنی دور کرد او را (متن اللغه ||) تقدم سبقت گرفتن گویند شانه (یک سر و گردن) از اسب جلوتر میرود (اقرب الموارد (||) ص) بسیار راننده (منتهی الارب) سخت راننده (آنندراج||) مقام زبن؛ جایی تنگ که انسان نمیتواند بر آن بایستد از تنگی و لیزی شاعر گوید: و منهل اوردنیه لزن غیرنمیر و مقام زبن کفیته و لم اکن ذاوهن مرقش گوید: و منزل زبن ما ارید مبیته کانی به من شده الروع آنس(از لسان العرب) جای تنگ (المعجم الوسیط) جای تنگ که نتوان بر آن ایستاد از تنگی (متن اللغه) (محیط المحیط) (البستان) (المنجد) (ذیل اقرب الموارد) (تاج العروس||) خانه ای که دور و یکسو باشد از خانها (منتهی الارب) (اقرب الموارد) خانه ای که به یک سوی است از خانها (شرح قاموس) نه « زدن مطلق » بیت زبن؛ خانه ای که به یک سو است از خانه ها گوئی آنرا دور افکنده اند (تاج العروس) ( 1) - زبن بمعنی صدمه را در بیان معنی دفع یا « صدمه » ، لگد زدن شتر، در اقرب الموارد و سپس در البستان بصورت مستقل آورده شده اما دیگر کتب لغت آورده اند اما همانطور که از مطاوی لسان العرب، نهایه و تاج العروس و بخصوص از فقه « صدمه » نشان دادن یکی از مصادیق آن اللغهء ثعالبی استفاده میشود، زبن بمعنی ضرب و صدمه آمده است بنابراین میتوان آنرا معنی مستقل قرار داد، اینک چند قطعه از عبارات لغویان که میتوان آنرا مستند استنباط مذکور قرار داد نقل میگردد: زبن، زدن است بسر زانوان، همانگونه که رکض زدن با و فقه اللغه آمده است - « منتهی الارب » « تاج العروس » « قاموس » « لسان العرب » پای و خبط زدن با دست را گویند این مضمون در در حدیث معاویه است که: ربما زبنت فکسرت انف حالبها؛ گاه لگد میزند و دماغ حالب را میشکند (از لسان العرب و نهایهء ابن اثیر و تاج العروس) - ابن درید گوید: حرب زبون را برخی گویند: هی ان تصدم الناس و برخی دیگر گویند ای یدفع الناس خوانده و خرما ترجمه کرده است ( 3) - در لسان « تمر » را « ثمر » ، بعضهم بعضا ( 2) - در متن قاموس، ثمر آمد و گویا مؤلف شرح العرب و نهایهء ابن اثیر زبن بدین معنی نیامده و آنچه در حدیث است که در جاهلیت متداول بوده و بعلت احتمال غبن و ضرر یکطرف معامله، در شرع اسلام ممنوع شده، مزابنه است و آن بیع رطب بر درخت است برابر خرما، نه بیع مطلق ثمره رجوع به مزابنه در لغت نامه شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.