زبان دراز
[زَ دِ] (ص مرکب) جسور و بی ادب در تکلم (فرهنگ نظام) آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید (آنندراج) بدزبان و کسی که به بدی حرف بسیار میزند و گستاخ (ناظم الاطباء) ذِربَه سلیط عَذقانَه مِطریر مَشان (منتهی الارب) : دریغ اگر این بنده با حسن شمایلی که دارد زبان دراز و بی ادب نبودی (گلستان) رجوع به زبان درازی و زبان درازی کردن شود || پرگو پرحرف طویل الکلام || مجازاً، تیغ (آنندراج).