زباله
[زُ لَ] (اِخ) موضعی است (منتهی الارب) از ضواحی مدینه است و این سخن رجاجی است و ابن خردادبه گوید: مسافت میان بغداد و مدینه را زباله نام داده اند نسبت به زباله بن حباب بن مکرب بن عملیق و ابن کلبی گوید: نسبت به زباله دختر مسعود( 1) از عمالقه است و اهل لغت گویند مأخوذ است از این مثل: ما فی السقاء زباله و گفته شده مأخوذ است از زبل بمعنی ضبط، زیرا آب در آن فراهم میگردد و در تبصیر آمده: زباله منزلی است میان مدینه و کوفه (تاج العروس) زباله یکی از منزلهای بادیه است من خود بارها در آن منزل فرود آمده و حدیث شنیده ام بعضی از اعراب در بارهء زباله گویند: الاهل الی نجد وماء بقاعها سبیل و ارواح بها عطرات و هل لی الی تلک المنازل عوده علی مثل تلک الحال قبل مماتی فاشرب من ماء الزلال وارتوی و ارعی مع الغزلان فی الفلوات و الصق احشائی برمل زباله و آنس بالظلمان و الظبیات (از انساب سمعانی) یاقوت آرد: منزلی است معروف در راه مکه از کوفه، این منزل قریه ای است آبادان دارای بازارها و میان واقصه و ثعلبیه قرار دارد و ابوعبید سکونی گوید: زباله از طرف کوفه پس از قاع و پیش از شقوق واقع است و در آن قلعه ای است و جامعی متعلق به بنی غاضره از (بطون) بنی اسدگویند مأخوذ است از زبل الماء و زمل الماء بمعنی اخذ و ضبط چنانکه گفته میشود فلان شدید الزبل للقرب والزمل « زباله » تسمیهء آن به اذا احتملها و ابن کلبی گوید: مأخوذ است از نام دختر مسعر از عمالقه که موسوم بزباله بود و در این منزل فرود آمد (از معجم البلدان) ( 1) - مسعر (معجم البلدان).