زباله
[زُ لَ] (ع اِ) چیز اندک، یقال: ما فی البئر زباله؛ یعنی نیست در چاه چیزی از آب (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) همچنین گفته میشود: ما فی الاناء زباله؛ یعنی نیست در کاسه چیزی (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : این پیر زال گول زند زن را از این زباله درهم و دینارش ناصرخسرو زبالهء اتباع او را چون هباء در مصب صبا آواره و متفرق گردانید (ترجمهء تاریخ یمینی ص 293 ||) در تداول، خاکروبه گود || پلیدی رجوع به زباله دان و زباله کش شود.