زب

معنی زب
[زَب ب] (ع مص) پر کردن مشک را (اقرب الموارد) (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء ||) بسیاری موی گردن بعیر (آنندراج)( 1 ||) مجازاً، نزدیکی خورشید بغروب و این مأخوذ است از زبب (کثرت موی صورت)، زیرا خورشید بهنگام غروب متواری میگردد مانند پنهان شدن رنگ چهره زیر موی فراوان (تاج العروس) زب و زبب( 2)؛ قریب بفروشدن یا گردیدن آفتاب ( (آنندراج) (از ناظم الاطباء ||) کف برآوردن کنج دهن (آنندراج)( 3 ||) برداشتن بار (ذیل اقرب الموارد) (از تاج العروس) ( 1 - در اقرب الموارد و تاج العروس، مصدر زب بدین معنی، تنها زبب آمده است ( 2) - در اقرب الموارد و تاج العروس، مصدر زب بدین معنی، تنها زبب آمده است ( 3) - در اقرب الموارد و تاج العروس، مصدر زب بدین معنی، تنها زبب آمده است.
اشتراک‌گذاری
ایران من

به امید روزی که هیچ شعری از جنگ نگوید.

قافیه‌یاب برای اندروید

 

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.