زایش
[یِ] (اِمص) زائیدن (آنندراج) (برهان قاطع) اسم مصدر زائیدن (حاشیهء برهان چ معین) عمل وضع حمل : ستوران هم از اول زایش آشناور باشند (جامع الحکمتین ص 26 از دکتر معین در حاشیهء برهان قاطع: زایش) سنگ بی نمج و آب بی زایش همچو نادان بود بآرایش( 1 ||) مجازاً، عمل تولید کردن بوجود آوردن انتاج : آن بحر گهرپاش که در علم چنوئی هر چارگهر را گه زایش پسری نیست سنائی || اسم از زادن (حاشیهء برهان قاطع بقلم دکتر معین) زاییده شدن ولادت تولد : بیرونت کنند از در مرگ چون از در زایش اندرآئی ناصرخسرو || مجازاً، حاصل شدن (برهان قاطع (||) اِ) بمعنی نتیجه و زاده نیز آمده است (فرهنگ رشیدی) نتیجه و زاده (آنندراج) : تو بحر جودی و خلق تو عنبر و نه شگفت از آنکه زایش بحر است عنبر اشهبفرخی است « بآسایش » : 1) - بر طبق ضبط فرهنگ اسدی چ پاول هورن و نسخه خطی صحاح الفرس ظ ).