زاوه
[وَ] (اِخ)( 1) نام شهری بوده است به خراسان و بعد از آنکه قطب الدین حیدر ترک از ترکستان بیامد و درآنجا منزل گزیده و بجوار رحمت ایزد رسیده در آنجا مدفون شده به تربت حیدریه مشهور و موسوم شده و او در پانصد و نود و هفت رحلت یافته است (آنندراج) شهری است در خراسان (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) سمعانی آرد: زاوه از قریه های بوشنج (پوشنگ) واقع میان هرات و نیشابور و نزدیک بوزجان است از آن جا است جمیل بن محمد زاوهی حمدالله مستوفی آرد: قصبهء او ولایت زاوه( 2) و در آنجا قلعهء گلین محکم باشد و قریب پنجاه پاره دیه از توابع آن است و بعضی را آب رود است و بعضی را آب از قنات، حاصلش ابریشم و غله و پنبه و انگور و میوهء فراوان است مزار شیخ قطب الدین حیدر که مقدم حیدریان است در آنجا است (نزهه القلوب ج 2 چ لیدن ص 154 ) این شهر از طرف چنگیز در 617 ه ق مورد محاصره قرار گرفت و پس از سه روز که حصار آن گشوده شد، دست بقتل عام اهالی زد و آن را ویران ساخت در 742 ه ق نیز در دوفرسخی آن، جنگ میان ملک معزالدین ابوالحسن محمد کرت با خواجه وجیه الدین مسعود سربدار و شیخ حسن جوری رخ داد و سلسلهء کوچک سربداران در این جنگ بدست معزالدین کرت منقرض گشت (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 32 و 360 ) مرحوم علامهء قزوینی آرد: تربت حیدریه را سابق زاوه مینامیده اند و پس از آنکه قطب الدین حیدر، از مشاهیر عرفای اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم متوفی در سنهء 618 در آنجا مدفون شد بمرور زمان آن شهر به اسم تربت حیدریه مشهور گردید و مع ذلک فصیح خوافی زاوه را بخواف اضافه کرده و (گفتهء وی) صریح است در این که زاوه و محال آن در آن عصر جزو خواف محسوب می شده است و یکی از دلایل قطعی که تربت حیدریهء کنونی همان زاوهء متقدمین است این عبارت ابن بطوطه است در سفرنامهء خود (ج 1 ص 252 از طبع مصر): ثم سافرنا منها (ای مدینه سرخس) الی مدینه زاوه و هی مدینه الشیخ الصالح قطب الدین حیدر و الیه تنسب طائفه الحیدریه (تعلیقات 592 و معجم البلدان و جهانگشای جوینی ج 1 ص 113 و ،355 ،346 ، شدالازار ص 539 ) و رجوع به حبیب السیر ج 4 ص 251 ترجمهء تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 199 و 250 و زاوهء خواف و زاوهء سنجان شود ( 1) - مرحوم قزوینی در تعلیقات لباب الالباب گوید: احتمال قوی میرود که زابه لغتی باشد در زاوه که از رساتیق نیشابور است رجوع به لباب الالباب چ لیدن ص 350 و 234 شود ( 2) - زاوه.