زاغ چشم
[چَ / چِ] (ص مرکب) کنایه از کبودچشم (آنندراج) : دمان همچو شیر ژیان پر ز خشم بلند و سیه خایه و زاغ چشمفردوسی که در چین زاغ چشمی نام فرهاد که در صنعت تراشی بوده استاد ملافوقی یزدی (از آنندراج) زال کند سرمه در داغ چشم گاو پس از مرگ شود زاغ چشم امیرخسرو دهلوی (از آنندراج) و رجوع به زاغ شود.