آشناروی
[شْ / شِ] (ص مرکب)روشناس. دلنشین. دلپذیر. مقابل دشمن روی :
آشناروی دیدهء عرفان
گر نداری ز عارفان بستان.سنائی.
در این عهد از وفا بویی نمانده ست
بعالم آشنارویی نمانده ست.خاقانی.
بنالم کآرزوبخشی ندیدم
بگریم کآشنارویی ندارم.خاقانی.
روز و شب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب ندارم آشناروی دگر.
صائب.
آشناروی دیدهء عرفان
گر نداری ز عارفان بستان.سنائی.
در این عهد از وفا بویی نمانده ست
بعالم آشنارویی نمانده ست.خاقانی.
بنالم کآرزوبخشی ندیدم
بگریم کآشنارویی ندارم.خاقانی.
روز و شب آورده ام در معنی بیگانه روی
چون کنم صائب ندارم آشناروی دگر.
صائب.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول