ریه
[یَ] (ع مص) وری (ناظم الاطباء) افروخته شدن آتش (منتهی الارب ||) آتش جستن از آتش زنه (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) بیرون شدن آتش از آتش زنه (تاج المصادر بیهقی) رجوع به وُریّ شود || آگنده شدن مغز استخوان (تاج المصادر بیهقی ||) بخوردن ریم جوف مردم را (تاج المصادر بیهقی).