ریم
[رَ] (ع مص) دور گشتن از جای یقال: مارمت افعل و مارمت بالمکان؛ ای مازلت و منه اریم مابرحت؛ یعنی همواره دورم و کذا رمت فلاناً و رمت من عند فلان و یقال ریم به (مجهو)؛ اذا قطع؛ یعنی دور و پس ماند از قافله (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) از جای فراتر شدن (تاج المصادر بیهقی) (دهار) دور گشتن از جای (آنندراج ||) فراهم آمدن سر جراحت و بهْ شدن آن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) اقامت کردن و ثابت شدن در جایی (از اقرب الموارد ||) کج شدن بار شتر (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).