ریق
(ع اِ) آب دهن ج، اَریاق (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات) : زانکه مؤمن خورد بگزیده نبات تا چو نحلی گشت ریق او حیاتمولوی || اول هر چیز و بهتر آن و از آن است: ریق الشباب و ریق المطر (از دهار) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) بقیهء جان (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) رمق (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ||قوت (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد ||) اول چیزی که در صبح شخص می خورد و می آشامد (ناظم الاطباء) ناشتایی ناشتا (یادداشت مؤلف) ناشتا که به هندی نهار گویند (غیاث اللغات) - بر ریق؛ علی ریق علی الریق ناشتا (یادداشت مؤلف) : چون از خانی برکشند و آن را [ آب را ] به برف یا به حیله سرد کنند آن را بر ریق نباید خورد که معده را بزند (الابنیه عن حقایق الادویه) اگر عمر یابد و دست از شراب پیوسته که بیشتر بر ریق می خورد بدارد و بنداشت (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 529 ) همه را بیامیزند و هر روزی بکار دارند بر ریق (ذخیرهء خوارزمشاهی) و اگر بر ریق خورند [ جوز را ] قی آرد و زبان سنگی کند و دردسر کند (ذخیرهء خوارزمشاهی) - علی الریق؛ ناشتایی خلاء معده (ناظم الاطباء) بر ریق ناشتا (یادداشت مؤلف): انا علی الریق؛ بر نهارم (بحر الجواهر) - علی ریق نفسی؛ ناشتا (ناظم الاطباء).