آشمالی
(حامص مرکب) تملق. تَبصبُص. چاپلوسی. دُم لابه. خوش آمدگوئی :
می کند دم لابه ها تا استخوانی میخورد
عمر او در آشمالیّ و خوش آمد میرود.
شفائی.
|| قلتبانی. کشخانی.
می کند دم لابه ها تا استخوانی میخورد
عمر او در آشمالیّ و خوش آمد میرود.
شفائی.
|| قلتبانی. کشخانی.