ریخته گر
[تَ / تِ گَ] (ص مرکب) کسی که می گدازد مس و روی را با هم و از آن هاون و منقل و اسباب دیگر و توپ می سازد (ناظم الاطباء) کسی که بوسیلهء ذوب فلزات ظروف و آلات مختلف و توپ و غیره سازد (فرهنگ فارسی معین) آنکه روی و شیشه و امثال آن را گداخته در قالبها ریزد و از آن ظرفها سازد (آنندراج) آنکه فلزات را می گدازد خواه طلا باشد خواه نقره یا فلز دیگر (از شعوری ج 2 ص 18 ) صائغ آنکه مفرغ سازد (یادداشت مؤلف) : خود بخود بادهء عیش از قدمم می ریزد گوییا جام مرا ریخته گر ساخته است سعید اشرف (از آنندراج) رجوع به صائغ شود.