ریح
(ع مص) سخت باد گردیدن روز (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) رسیدن باد چیزی را (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) یافتن درخت باد را و برگ آوردن گرفتن آن (اقرب الموارد) (منتهی الارب ||) باد رسیده شدن چاه: ریح القدیر (مجهو) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) در باد آمدن گروه و یا رسیدن باد ایشان را و هلاک کردن و از بیخ برکندن ایشان را (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء ||) در باد آمدن گروه (از اقرب الموارد ||) بوی یافتن (تاج المصادر بیهقی) (دهار).