روح پرور
[پَرْ وَ] (نف مرکب) هرچیز که روح را پرورش دهد (ناظم الاطباء) آنچه روح را مسرت بخشد مفرح شادی بخش دل انگیز روح انگیز روح افزا روانبخش پرورندهء روح : هزاران درود و دو چندان تحیت ز ایزد بر آن صورت روح پرور ناصرخسرو تیغش نه تیغ صاعقهء دشمن افکن است دستش نه دست معجزهء روح پرور است امیرمعزی (از آنندراج) بطاعت هست خورشیدی که نورش روح پرور شد بهمت هست دریایی که موجش گوهرافشان شد امیرمعزی (از آنندراج) شهری بشکل ارقم با صدهزار مهره در دیده چون گوزنان تریاق روح پرور خاقانی کآنجا به از آن عروس دلبر هستند بتان روح پرورنظامی یک جهان پرنگار نورانی روح پرور چو راح ریحانینظامی این بوی روح پرور از آن کوی دلبر است وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است سعدی از هرچه میرود سخن دوست خوشتر است پیغام آشنا نفس روح پرور استسعدی دریغا چنان روح پرور زمان که بگذشت بر ما چو برق یمان سعدی (بوستان) و غنچهء روی محنت عضدی از نسیم روح پرور و طرب افزای پیاله بشکفت (ترجمهء محاسن اصفهان ص 18 ) میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش تر کن دماغ جان ز می روحپرورش صائب (از آنندراج).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
