رند
[رَ] (ع اِ) درخت عود (دهار) عود (السامی فی الاسامی) درختی است خوشبوی از درختان بادیه و بقولی دیگر آس را نیز گویند از اقرب الموارد) نوعی از درخت خوشبوی ) « قال الاصمعی و ربما سموا العود رنداً و انکر ان یکون الرند الَاس » : و در صحاح آمده و عود که بهندی اکراست و آس که به فارسی مورد گویند (از منتهی الارب) بمعنی درخت غار است و گویند آس بری است (تذکرهء داود ضریر انطاکی) بعربی آس بری است و بلغت شام غار و گویند صندل است (مخزن الادویه) مورد که بعربی آس خوانند( 1) و بعضی گویند رند درخت غار( 2)است و آن درختی باشد بزرگ و برگ آن بزرگتر از برگ بید می شود و آن را بیونانی ذاقی خوانند (از برهان قاطع) : اتت روائح رندالحمی و زاد غرامی فدای خاک در دوست باد جان گرامی حافظ || جوال مانندی است که از برگ خرما سازند (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) شبه جوالی است کوچک از برگ خرما (اقرب الموارد) - Myrtus ذورند؛ موضعی است در راه حاجیان بصره، از آن موضع است ابراهیم بن شبیب (منتهی الارب) ( 1) - رند = مورد بدین معنی رند در الجزیره معمول Laurus nobilis = ( حاشیهء برهان چ معین) ( 2) - رند = برگ بو (= غار ) = communis حاشیهء برهان چ معین) ) Laurier = است.