رکابی

معنی رکابی
[رِ] (ص نسبی) اسب جنیبت کتل (فرهنگ فارسی معین) (از لغت محلی شوشتر نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف) (از برهان) اسب جنیبت را نامند (فرهنگ جهانگیری) : برسم رکابی روان کرد رخش هم او رنگ پیرای و هم تاجبخش نظامی (از آنندراج) چو با من رکابی که برداشتم عنان جهان بر تو بگذاشتمنظامی شمس سپهر دین که ز افلاک و انجم است جامیش را رکاب و رکابیش را عنان امامی هروی - یک رکابی؛ کنایه از اسب جنیبت (آنندراج ||) - مانند یکسوار و یکسواره به معنی پافشاری در جنگ (گنجینهء گنجوی) : عنان یک رکابی زیر می زد دودستی بر فلک شمشیر می زدنظامی عنان یک رکابی برانگیختند دودستی به تیر اندر آویختندنظامی || آنکه رکاب سازد : که راند اسب چه باید رکابی و سراج ادیب صابر - پارکابی؛ مقدار قلیل (فرهنگ فارسی معین ||) - کمک راننده آنکه در رکاب اتومبیل می ایستد و در اتوبوسهای عمومی پول یا بلیط از مسافران می گیرد (از یادداشت مؤلف) شاگرد رانندهء اتومبیل که معمو در روی رکاب ایستد و مسافران را سواره و پیاده کند (فرهنگ فارسی معین) ||هر که پیاده در رکاب رود مثل رکابدار و فراش و شماط (انجمن آرا) (آنندراج) سپاهی پیاده (فرهنگ فارسی معین) : یرلیغ را برخواند و شرایط آداب که در آن باب باشد برخلاف آنچه از امثال رکابی یا بیرونی توقع باشد (جهانگشای جوینی) سوی دولت بی حسابش کشید رکابی شد و در رکابش کشید امیرخسرودهلوی (از آنندراج) رجوع به سازمان اداری حکومت صفویه ذیل ص 59 شود || قاصد سواره پیک سوار قاصد برید سواره (یادداشت مؤلف) : و انفدها علی یدی رکابی قاصد قل له استعجلت فی الاجابه عنها لئلا یتعوق الرکابی (ابوعبید جوزجانی در ترجمهء ابوعلی سینا ||) شمشیری که در سابق ایام بر پهلوی اسب می بسته اند و آن را زیررکابی نیز گویند (انجمن آرا) (از برهان) (از آنندراج) شمشیری که بر پهلوی اسب بندند و آن را زیررکاب هم نامند (لغت محلی شوشتر) (از فرهنگ جهانگیری) : والعاده بالهند ان یکون مع الانساب سیفان احدهما معلق و یسمی الرکابی والاخرفی الترکش فسقط سیفی الرکابی من غمده (رحلهء ابن بطوطه): ز فیضش کرده ذره آفتابی ز خوان او مه نو یک رکابی سلیم (از آنندراج) - زیررکابی؛ شمشیری که در سابق آن را پهلوی اسب می بسته اند (از انجمن آرا ||) طبقچه (انجمن آرا) (یادداشت مؤلف) (از برهان) (غیاث اللغات) (از فرهنگ جهانگیری ||) پیالهء می، و آن پیاله ای است دراز پهلودار (شرفنامهء منیری) پیاله و نعلبکی و بشقاب (یادداشت مؤلف) پیاله و نعلبکی است پیالهء شراب (آنندراج) (از برهان) (غیاث اللغات) نعلبکی (از فرهنگ جهانگیری) قمعل و قمعول، نوعی از رکابی (منتهی الارب) : حل کرد در رکابی صد مه طلای مهر وصف ترا به هفت قلم آسمان نوشت تأثیر (از آنندراج ||) سفره دار (فرهنگ فارسی معین (||) اصطلاح پزشکی) یکی از استخوانهای زیر گوش است( 1) که در گوش میانی بین زایدهء عدسی استخوان سندانی و پنجرهء بیضی قرار دارد و دارای سه قسمت سر و قاعده و Etrier - ( شاخه های قدامی و خلفی می باشد رکاب الاذن عظم رکابی (فرهنگ فارسی معین) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.