رقیب

معنی رقیب
[رَ] (ع ص، اِ) نگهبان (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغه) (السامی فی الاسامی) (آنندراج) (غیاث اللغات) (از لغت محلی شوشتر نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف) نگاهبان (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53 ) حافظ حارس (از اقرب الموارد) نگاهبان برهر چیزی نگاهبان ج، رُقَباء (مهذب الاسماء) حافظ و نگهبان باشد (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف) حارس (یادداشت مؤلف) پاسبان (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات) (دهار) مراقب: هو رقیب نفسه؛ یعنی انتقاد می کند از اعمال خود و راهی برای انتقاد مردم باقی نمی گذارد (از اقرب الموارد) : تو غافل و سپهر کشنده رقیب تو فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبانخاقانی خامهء مارپیکرش باد رقیب گنج دین مهرهء زهره در سرش درد و دوای ایزدی خاقانی فتنه از من چه نویسد که مرا دانش و دین دو رقیبند که فتان شدنم نگذارندخاقانی اگر دشمنی ترک تازی کند رقیب حرم چاره سازی کندنظامی بفرمود شه تا رقیبان بار کنند آن فروبسته را رستگارنظامی به فرمان پذیری رقیبان شاه بجای آوریدند فرمان شاهنظامی رقیبان به فرمان شه تاختند شبان را بخواندن سرافراختندنظامی نیزه ها گم گشت جمله وآن قضیب بر سر آب ایستاده چون رقیبمولوی رقیبان مهمانسرای خلیل به عزت نشاندند پیر ذلیلسعدی (بوستان) رقیبان خبر یافتندش ز درد دگر باره گفتندش اینجا مگرد سعدی (بوستان) - رقیبان دست؛ نگهبانان صدر و مسند (ناظم الاطباء) - رقیبان راز؛ عارفان و اصحاب مشاهده که نگهبانان اسرار و رازند (ناظم الاطباء) عارفان و اصحاب مشاهده (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان) عارفان و اصحاب مشاهدهء غیب (شرفنامهء منیری ||) - نگهدارندگان راز (شرفنامهء منیری) نگهدارندگان اسرار (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج) (برهان) : خویشان که رقیب راز بودند او را همه چاره ساز بودندنظامی ستاند زبان از رقیبان راز که تا راز سلطان نگویند بازنظامی - رقیبان شب؛ پاسبانان شب (آنندراج) - رقیبان هفت بام؛ هفت ستارهء سیار (ناظم الاطباء) سبعهء سیاره کنایه از سبعهء سیاره است (از آنندراج) (برهان) - رقیب راه؛ نگهبان راه مراقب راه راهدار : فروخفت شه با رقیبان راه ز رنج ره آسود تا صبحگاهنظامی || یکی از اسماء باری تعالی (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از لغت محلی شوشتر) از صفات خدای تعالی است (از اقرب الموارد) : به چار نفس و سه روح و دو صحن و یک فطرت به یک رقیب و دو فرع و سه نوع و چار اسباب خاقانی || موکل (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (صراح اللغه) (فرهنگ فارسی معین) - رقیب جیش؛ طلیعهء سپاه (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد ||) مواظب مراقب (فرهنگ فارسی معین ||) نگهبان و مراقب معشوق (یادداشت مؤلف) : شبهای فراقت را صبحی که پدید آمد با بیم رقیبانت هم اول شام است آن خاقانی گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت مگر آن وقت که در سایهء زنهار تو باشم سعدی (کلیات چ مصفا) حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی سعدی صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم همه دانند که در صحبت گل خاری هست سعدی || منتظر (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد) چشم دارنده (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (صراح اللغه ||) چون دو کس بر یک نفر و یا یک چیز عاشق و مایل باشند هر یک مر دیگری را رقیب خواهد بود ج، رقیبان (ناظم الاطباء) دو کس که بر یک معشوق عاشق باشند هر یکی مر دیگری را رقیب باشد چرا که هر یکی از دیگری نگهبانی و حفاظت معشوق می کند (آنندراج) (غیاث اللغات) (از لغت محلی شوشتر) هم چشم یکی از دو عاشق که بر معشوق مهر ورزند (از یادداشت مؤلف) مزاحم و انگل که میان عاشق و معشوق باشد (از شعوری ج 2 ورق 2) : بنشینیم همی عاشق و معشوق بهم نه ملامتگر ما را و نه نظارهء رقیب منوچهری رفتم بدرش رقیب من گفت کاین شیفته بر چه موجب آمدخاقانی گاه بدزدیم چشم از تو ز بیم رقیب گه به نظر بشکنیم چشم رقیب تراخاقانی به باغ وصل تو خاری رقیب صد ورد است به یاد روی تو دردی طبیب صد درد است خاقانی لیک ز بیم رقیب وز پی نفی گمان راه برون بسته ام آه درون سوز راخاقانی گر دوست واقفست که بر ما چه می رود باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست سعدی دانی که چه ها می رود از دست رقیبت حیف است که طوطی و زغن هم قفسانند سعدی ملامتم چه کنی ای رقیب در عشقی ببین بدیدهء مجنون جمال لیلی راابن یمین ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی کند سها را حافظ رقیب دیوسیرت را به بزم خویش جا دادی به یار پاک طینت ظلمها کردی چه بد کردی! مسطوره کردستانی یا از کمند غیر غزالم جهد نجست یا ز الفت رقیب پشیمان شود نشد هاتف اصفهانی عاشقش آزرده از رقیب نباشد بلبلش آشفتگی ز زاغ ندارد ملک الشعراء بهار یار و رقیب را به هم این الفت از چه شد ||؟ ستاره ای از ستاره های باران که انتظار دیگر کند || ستاره ای که چون طلوع کند ستارهء مقابل او فروشود و همهء منازل رقیب اند مرصاحب خود را (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ستاره که چون او طالع شود مقابل او غروب کند (آنندراج): رقیب نجم؛ ستاره یا صورتی که فرو شود چون دیگری برآید چون رقیب ستاره ای » : ثریا که رقیب اکلیل است و بالعکس (یادداشت مؤلف) ستاره که در مشرق است و مراقب است و جوهری گفته است که غروب کند با طلوع دیگری مانند ثریا که رقیب آن اکلیل است و همینکه ثریا موقع عشاء طلوع کرد اکلیل غروب می کند و گویند عیوق رقیب ثریاست از حیث همانندی به رقیب قمار (از « و برعکس همینکه اکلیل هنگام عشاء طلوع کرد ثریا فرو شود اقرب الموارد) : و هرگاه که منزلی بدین کردار پدید آید نظیر او چهاردهم است فروشود و این را تازیان رقیب خوانند (التفهیم) - رقیب بطین؛ زبانیان (از یادداشت مؤلف) - رقیب بلده؛ ذراع است (یادداشت مؤلف) - رقیب ثریا؛ عیوق است (یادداشت مؤلف) (از اقرب الموارد) - رقیب ذراع؛ بلده است (یادداشت مؤلف) - رقب شرطین؛ غفر (از یادداشت مؤلف) - رقیب هقعه؛ شوله (یادداشت مؤلف) - رقیب هنعه؛ نعائم (یادداشت مؤلف ||) نام ماری بد ج، رَقیبات و رُقُب (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد ||) سپس آیندهء مرد از فرزند و قبیله (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد||) پسر برادر پدر (منتهی الارب) (از یادداشت مؤلف) پسر عم ج، رُقَباء (از اقرب الموارد ||) همکار و هم شغل (از ناظم الاطباء) ||حریف همسر هم چشم هماورد : گاه در افکندن شوستر شوی همدست روس تا در ایران بی رقیب انباز هر یغما شوی ملک الشعراء بهار || نام ملکی است بر دست راست که حسنات و نیکوکاریها را نویسد (لغت محلی شوشتر) گویا نام یکی از دو ملک (50/ که مواظب اعمال آدمی باشند و نیک و بد عمل نویسند در اشاره آیهء شریفه: مایلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید (قرآن 18 (یادداشت مؤلف) - رقیب دست چپ؛ فرشتهء موکل بر اعمال بد شخص (فرهنگ فارسی معین) - رقیب دست راست؛ فرشتهء موکل بر اعمال نیک شخص (از فرهنگ فارسی معین ||) امین اصحاب قمار (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) امین ج، رقباء (از یادداشت مؤلف ||) امین برقداح زننده (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) تیرسوم از تیرهای قمار (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد ||) در تداول اخیر مردم عربی زبان گاهی اطلاق میشود به درجهء نظامی، و آن فرماندهء ده تن از سپاهیان می باشد (از اقرب الموارد ||) شانه (منتهی الارب).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.