رقصیدن
[رَ دَ] (مص جعلی) مصدر منحوت از رقص عربی پای کوفتن بازیگری کردن کون و کچول کردن پای بازی کردن وشتن (یادداشت مؤلف) حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن پای کوفتن (فرهنگ فارسی معین) -امثال: چه برای کر بزنی چه برای کور برقصی (امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 673 ) - توی تاریکی رقصیدن؛ در تداول عامه بدون اطلاع کاری را انجام دادن کاری بی موقع کردن (فرهنگ فارسی معین) - نزده رقصیدن؛ در تداول عامه با مختصر بهانه و دست آویزی خود را وارد کاری کردن بدون ضرورت و لزوم و مناسبت: نزده می رقصد.