رقاصی
[رَقْ قا] (حامص) عمل رقاص (یادداشت مؤلف) عمل رقص و شغل رقص (یادداشت مؤلف) عمل و شغل رقاص رقص پایکوبی (فرهنگ فارسی معین) : لبش با در( 1) به غواصی درآمد سر زلفش به رقاصی در آمد نظامی || درتداول عامه کارهای بیهوده و سبک: حالا هم نوبت رقاصی من است (امثال و حکم دهخدا) - رقاصی کردن؛ رقص کردن رقصیدن (یادداشت مؤلف) : کبک رقاصی کند مرغاب غواصی کند این بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود منوچهری || در تداول عامه، اعمال ناشایست و سبک انجام دادن ( 1) - مراد از در دندان است.