رق
[رِق ق] (ع اِ) ملک || بنده (فرهنگ نظام) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) بندهء زرخرید عبد (یادداشت مؤلف) : اگر چه مالک رقی و پادشاه بحقی همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل سعدی (|| اِ) بندگی (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (لغت محلی شوشتر) (دهار) بندگی و غلامی (غیاث اللغات) عبودیت بندگی غلامی (یادداشت مؤلف) اسم است از استرقاق برای عبودیت (از اقرب الموارد) : حشمت او مالک رق رقاب عصمت او سالک خط جنانخاقانی به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب خاقانی عاقبت او پخته و استاد شد جست از رق جهان آزاد شدمولوی با کفش نامستحق و مستحق معتقان احمقند از بند رقمولوی هفت چرخ ازرقی در رق اوست پیک ماه اندر تب و در دق اوستمولوی (|| اِ) گیاهی است خاردار (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد ||) برگ درخت یا شاخه های نرم که ستور خوردن تواند (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) چیزی تنک (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) چیز نازک (از اقرب الموارد ||) زمین نرم و فراخ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) زمین نرم و فراخ و به این معنی هم آمده است (آنندراج) رجوع به رُقّ شود || آب تنک در دریا یا در رود (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) پوست « ضم » به تنک از آهو و جز آن (آنندراج) (ناظم الاطباء) پوست لاک پشت دریایی (لغت محلی شوشتر) (برهان) لغتی است در رَقّ در معنی پوست مذکور (از اقرب الموارد ||) بعضی دیگر گفته اند نام لاک پشت صحرایی است و به این معنی به فتح اول هم آمده است (برهان) کشف بزرگ (بحر الجواهر) رجوع به رَقّ شود - رق بحری؛ در مفردات ابن بیطار این نام در ذیل شرح کلمهء مراره آمده است (یادداشت مؤلف (||) ص) سبکروح (لغت محلی شوشتر (||) اِمص) ضعف (از کشاف اصطلاحات الفنون) (اقرب الموارد) در لغت به معنی ضعف است و رقه القلب از همین معنی است (از تعریفات جرجانی ||) رق: در لغت ضعف است و از آن است رقه قلب به معنی ضعف قلب و در عرف فقیهان آن عجزی است که بر حسب حکم حاکم برای کسی حاصل میشود و علت تشریع چنین عجزی مکافاتی است که شرع برای کفر قائل شده اما می گوئیم شخص بوسیلهء حکم شرع عاجز میشود بدان جهت که عاجز در اینمورد مالک آن حقوقی که حر و آزاد است نمی باشد از قبیل حقوق شهادت و قضایی [و جز آن دو] که شخص آزاد دارد اما می گوئیم این عجز حکمی است بدان دلیل که عبد غالباً در اعمال جسمی از حر قوی تر است و فقط بوسیلهء حکم حاکم ضعیف تر آمده است (از تعریفات جرجانی ||) رق آن است که یکی به دیگری می گوید: اگر پیش از تو بمیرم دارایی من برای تست و اگر پیش از من مردی آن به من بازمی گردد گویی که هر یک از آن دو در انتظار مرگ دیگری است (از تعریفات جرجانی).