رفه
[رَفْهْ] (ع مص) یا رِفْه (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی) فراخ و آسان زندگانی شدن کسی (آنندراج) فراخ و آسان شدن زندگانی: رفه الرجل رفهاً و رِفهاً و رفوهاً (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) بر آب آمدن شتران هرگاه که خواهند (آنندراج) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد ||) سیرآب و علف شدن شتران (آنندراج) (منتهی الارب) رجوع به رفوه شود.