رشاء
[رِ] (ع اِ) ریسمان و ریسمان دول (ناظم الاطباء) رسن دلو، یا عام است (منتهی الارب) (آنندراج) رسن دلو (دهار) ریسمان، و گویند ریسمان دلو ج، اَرْشیه (از اقرب الموارد ||) طناب خور: الحقو رشاؤها خمسون قامه (یادداشت مؤلف از معجم البلدان) ||رشته مانندی مر درخت کدو و خیار و مانند آنها را که بدان بر درختی و جز آن برآید ج، اَرْشیه ] (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).