رش
[رَش ش] (ع اِ) باران اندک ج، رشاش (از برهان) (فرهنگ فارسی معین) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد) باران ریزه (فرهنگ فارسی معین) (از برهان) در عربی باران ریزه ریزه (لغت محلی شوشتر، نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف) باران اندک ظاهراً از رش بمعنی باران یا افشاندن مطلق است مأخوذ از تازی : چون نزد بر وی نثارش رش نور او همه جسم است نی دل چون قشور مولوی || ضرب دردناک (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ضربت دردآور (از اقرب الموارد).