رسن
[رَ سَ] (ع اِ) زمام و آنچه بر بینی شتر باشد از مهار ج، اَرْسان و اَرْسُن (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ج، رُسُن (ناظم الاطباء) رسن و آنچه بر بینی شتر باشد از مهار و ریسمان که بدان چیزها را می بندند، و این مشترک است در عربی و فارسی ج، اَرْسان، اَرْسُن (آنندراج) (از مهذب الاسماء) ابوحاتم گفته است: رسن فارسی است بجز اینکه در دوران جاهلی معرب شده اعشی گفته است: و یکثر فیهم هبی و اقدمی و مرسونُ خیل و اعطالُها و از آن است که بینی را مَرْسَن نامیده اند یعنی جای رسن در ستور (از المعرب جوالیقی ص 164 ) - خَلیع الرسن؛ وحشی (ناظم الاطباء ||) - بی دین (ناظم الاطباء ||) - بی قید و اوباش (ناظم الاطباء ||) رمی برسنه علی غاربه؛ یعنی بگذاشت و رها کرد راه او را (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) حبل (اقرب الموارد) و رجوع به مادهء بعد شود.