رسد

معنی رسد
[رَ سَ] (اِ) حصه و بهره (ناظم الاطباء) سهم و حصه ای که به کسی می رسد (فرهنگ نظام) بمعنی مطلق حصه، و رصد با صاد مهمله معرب آنست (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف) حصه (از غیاث اللغات، از چراغ هدایت) بخش قسم قسمت سهم حصه بهر (یادداشت مؤلف) : کرد فرهاد به سنگ آنچه به دل ما کردیم عشق او را رسدی داد و بما هم رسدی تأثیر (از فرهنگ نظام ||) تقسیم که میان اصناف و رعایا قسمت میشود و به هر کس چیزی میرسد (ناظم الاطباء) حصه و رصدی که میان اصناف و رعایا قسمت می شود و به هر کس چیزی میرسد، و رصد معرب آن است (برهان) قسمت و حصه که به هر کس رسد خاصه رعایا و اصناف (انجمن آرا) (آنندراج) رصد به صاد، معرب است بمعنی قسمت و حصه که به هر کس رسد خاصه رعایا چنانکه صد که دو پنجاه است پارسی و با سین است آنرا نیز معرب کرده اند (انجمن آرا) (از آنندراج) حصه و رصدی را گویند که میان رعایا تقسیم کنند و به هر کس چیزی برسد، و آن را بنیچه گویند بر وزن کمینه (لغت محلی شوشتر) :گفتند که هر کس که ارتفاع او از ضمان ناقص می آید نقصان رسد او بر ما قسمت میکنند و ما از آن در تنگ و زحمتیم (تاریخ قم ص 143 ) از رساند « رسد » وجوهات سرکار خاصه و ارباب التحاویل که داد و ستد آن با مستوفی خاصه و ارباب التحاویل است آنچه مشارالیه ایشان تنخواه میدهند (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 17 ) و از آن قرار به قلم کتاب سرکار جمع میداده اند که رسد مواجب اخراجین و که در وجه جماعت متوفی مقرر بوده به جهت دیوان ضبط نمایند (تذکره الملوک ص 37 ) و از آن قرار به قلم سرکار جمع میداده اند که رسد مواجب اخراجین و ایام غیبت و تفاوت و ورود سفر را به جهت دیوان ضبط نمایند (تذکره الملوک ص 40 ||) ذخیره ای از غله که در میان سپاه تقسیم میگردد (ناظم الاطباء) در عنصر دانش بمعنی ذخیره و آذوقه که همراه لشکر و قافله بوده باشد و در وقت احتیاج خرج نمایند، لیکن بدین معنی در اشعار استادان دریافته نشده و اینکه ابوطالب حکیم در و غیره که بمعنی زیر غرفه است « پای در شن » شاهجهان نامه آورده احتمال دارد که موافق روزمرهء دربار سلاطین هند باشد از عالم و بالاتفاق لفظ هندی است و این طرز و طور خاص مورخان هند است که مصطلحات اردو و دربار که مقررکردهء سلاطین باشد در عبارات فارسی خود بیارند، پس این طور دیگر باشد برای بستن الفاظ هندی (آنندراج ||) معاونت در توشه و ذخیره || درآمد و مدخل || رسید (از ناظم الاطباء) اما این سه معنی در جای دیگر دیده نشد || رصد (ناظم الاطباء) بعضی گویند رصد به صاد، خاصهء منجمین است که در زیجات بعد کواکب را نویسند و ایشان را رصدبندان گویند، و در سایر مواقع رسد به سین مهمله است و ظاهر اینکه رسد به سین فارسی و بهمه مواقع استعمال شود اعم از رسد نجومی یا غیر آن و رصد معرب آن است مانند صد معرب سد (لغت محلی شوشتر ||) سزاوار بودن و اختیار داشتن (انجمن آرا) سزاوار (ناظم الاطباء) (از برهان) (لغت محلی شوشتر) لایق و سزاوار، و این مجاز است از معنی رسیدن (آنندراج (||) مص) رسیدن و غور کردن و متوجه شدن (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) وارسیدن و غور کردن و متوجه شدن (لغت محلی شوشتر) غور و توجه (ناظم الاطباء).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.