رستم
[رُ تَ] (اِ) هر آدم شجاع و دلاوری که به رستم زال نسبت دهند (ناظم الاطباء) :( 1) بتر از کاهلی ندانم چیز کاهلی کرد رستمان را حیز سنایی (حدیقه الحقیقه ص 73 ) چنان سایه گسترد بر عالمی که زالی نیندیشد از رستمی(بوستان) هر رئیسی خسروی هر کدخدایی بهمنی هر جوانی رستمی افکنده در بازو کمان سعیدالدین سعید هروی ( 1) - گاه اسم خاص معنی عام می یابد و آن هنگامی است که قصد تشبیه باشد چنانکه گویند وی ابن سینایی است (در دانش)، یا او یوسفی است (در زیبارویی) و بهمین سبب نکره ملحق کرد و آن را جمع بست چنانکه مولانا یوسفان و موسیان و مانند اینها در « ی» می توان به آخر کلمه در اینگونه موارد مثنوی بسیار آورده است.