رسام
[رَسْ سا] (ع ص) رسم کننده نقش کننده و نقاش (ناظم الاطباء) نقاش و مصور، از رسم که به معنی نقش کردن است (آنندراج) (غیاث اللغات) پیکرنگار : هرچه کردی بدین صفت بهرام بر خورنق نگاشتی رسامنظامی ناف خلقش چو کلک رسامان مشک در جیب و لعل در داماننظامی مشو غره بر آن خرگوش زرفام که بر خنجر نگارد مرد رسامنظامی چو پرداخت رسام آهنگرش به صیقل فروزنده شد گوهرشنظامی همه پیکری را بدان سان که هست در او دید رسام گوهرپرستنظامی || کاتب|| امضاءکننده (ناظم الاطباء).