رزمجو
[رَ] (نف مرکب) رزم جوینده رزمجوی آنکه آرزومند جنگ و نبرد است جنگجو (فرهنگ فارسی معین) رزمخواه کسی که آرزومند جنگ و نبرد باشد (ناظم الاطباء) رزم آور جنگاور : چو بشنید رستم پراندیشه شد دل رزمجویش چو یک بیشه شدفردوسی ز سر تا میانش بدو نیم کرد دل رزم جویان پر از بیم کردفردوسی ببر نامداران دژ ده هزار همه رزم جویان خنجرگذارفردوسی و رجوع به رزمجوی و رزمخواه شود.