رختخواب
[رَ تْ / تِ خوا / خا] (اِ مرکب)( 1) جامهء خواب که مجموع لحاف و برخوابه (توشک) و متکا و بالش و غیره است فراش بستر جا جای بسترآهنگ (یادداشت مؤلف) - رختخواب افکندن در جایی؛ ساکن شدن در آن جای مقیم گردیدن در آنجا اقامت ورزیدن و قرار گرفتن در آنجا : دوربینان در فراز کوه می دارند و ما در ره سیل حوادث رختخواب افکنده ایم صائب - رختخواب انداختن؛ پهن کردن رختخواب انداختن بستر خواب آماده ساختن جای خواب || - بمجاز، ساکن شدن مقیم گشتن رختخواب افکندن رجوع به ترکیب رختخواب افکندن شود - رختخواب پیچ؛ پارچه یا پوششی که رختخواب را بدان پیچند (یادداشت مؤلف) - رختخواب دوز؛ امروزه لحاف دوز گویند (یادداشت مؤلف) که رختخواب بدوزد که به شغل دوختن رختخواب Bed - ( پردازد و رجوع به لحاف دوز شود ( 1.