رخ
[رُخ خ] (ع اِ) رُخ گیاهی است نرم و سست (از اقرب الموارد ||) مهره ای است در شطرنج ج، رِخاخ، رِخَخه رخ شطرنج (دهار) مهره ای است در شطرنج که با آن بازی کرده شود (از اقرب الموارد) و رجوع به رُخ (مخفف) در این معنی شود (|| اِخ) مرغی است بزرگ جثه که کرگدن را به منقار یا به چنگال برداشته می پرد و جاحظ گفته است این همان مرغی است در جزایر چین که یک بال آن ده هزار باع درازا دارد (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) مرغی است بزرگ و یکی آن رُخّه است (از اقرب الموارد) رجوع به رُخ مخفف در این معنی شود.