رحله
[رُ لَ] (ع اِ) رِحْله بعیر ذورحله؛ شتر توانای بر سیر و قوی (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) و رجوع به رِحْله شود || یک سفر (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) جانب کوچ و مقصد (ناظم الاطباء) مقصد جهتی که بدان رو آورند گاه رفتن ای الجهه التی نقصدها و نرید ان نرتحل الیها (از ؛« مکه رحلتنا » : (یادداشت مؤلف) جانب کوچ و مقصد مسافر و سیاح گفته شود اقرب الموارد) مقصد شخص در کوچ: انهم رحلتی؛ ای الذین ارتحل الیهم؛ یعنی مقصد من در کوچ شما هستید که بجانب شما کوچ می کنم (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) مقصد و آنچه بسوی آن رفته شود از هر جا (آنندراج (||) ص) عالم رحله؛ دانشمندی که از آفاق بسوی وی آیند (از اقرب الموارد).