رتم
[رَ]( 1) (ع اِ) گرهی باشد که در جاهلیت مسافر وقت سفر دو شاخ درخت را بهم می بست و هرگاه از سفر بازمی آمد اگر آن هر دو شاخ به حال می یافت می گفت که از اهل او خیانت واقع نشده و اگر بحال نیافت می گفت به تحقیق که از اهل او خیانت واقع شده (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء (||) ص) رجل رتم؛ مرد شکسته بینی، وصف بر مصدر (منتهی الارب) مرتوم بر آمده ولی با توجه به فرهنگهای عربی درست نمی نماید « ت» وصف به مصدر (از اقرب الموارد) ( 1) - در ناظم الاطباء بفتح.