رباب
[رَ] (اِخ) نام زنی (منتهی الارب) نام یک معشوقهء عرب بوده (فرهنگ نظام) نام زنی به حسن مشهور (انجمن آرا) نام زنی است جمیله معشوقهء دعد (آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) نام زنی به حسن مشهور در عرب (فرهنگ رشیدی) : چون نخوانی حدیث دعد و رباب با حدیث بثینه وآنِ جمیلناصرخسرو رطل پر کن وصف عشق دعد گوی تا چه شد کارش به آخر با رباب ناصرخسرو چند چو رعد از تو بنالید دعد تاش بخوردی بفراق ربابناصرخسرو چند گفتی و بر رباب زدی غزل دعد بر صفات ربابناصرخسرو بس کن آن قصهء رباب کنون زرد و نالان شدی چو رود و رباب ناصرخسرو چند باشم در دیار و منزل دعد و رباب روز و شب گوینده و نالنده چون عود و رباب عبدالواسع جبلی (از شرفنامه) داستانی بُوَد مطایبتش خوشتر از داستان دعد و ربابسوزنی از دل عالم مپرس حالت صبح دلش بر کر عنین مخوان قصهء دعد و رباب خاقانی و رجوع به تزیین الاسواق شود.