رب
[رَبْ بِ] (ع منادا، صوت) مخفف ربی خدای من : و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تُحْیِ الموتی قال او لم تؤمن قال بلی ولکن 2)، و چون گفت ابراهیم بپروردگار من بنمای بمن چگونه زنده میگردانی مردگان را، گفت باور / لیطمئن قلبی (قرآن 260 نمیداری؟ گفت آری باور میدارم ولکن تا آرمیده شود دل من (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 174 ) و اذ قال ابراهیم رب اجعل 2)؛ چون گفت ابراهیم بارخدایا بکن این شهر را شهری ایمن (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 1 ص 298 ) و / هذا بلداً آمناً (قرآن 126 71 )؛ و گفت نوح پروردگارا مگذار بر روی زمین از کافران هیچ / قال نوح رب لاتذر علی الارض من الکافرین دَیّاراً (قرآن 27 71 )؛ پروردگار من / ساکنی را (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10 ص 131 ) رب اغفر لی و لوالدیّ و لمن دخل بیتی مؤمناً (قرآن 28 ( بیامرز مرا و پدر و مادر مرا و هر کسی را که درآید در خانهء من مؤمن (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 10 ص 131.