راوی

معنی راوی
(ع ص، اِ) نگهبان اسبان (منتهی الارب) (اقرب الموارد) آب دهندهء حیوانات (لغت محلی شوشتر، نسخهء خطی متعلق بکتابخانهء مؤلف) آب آورنده ج، روات راوون: روی علی اهله یا روی لهم؛ یعنی برای آنان آب آورد (از اقرب الموارد) نقل کنندهء سخن ج، روات راوون (از اقرب الموارد) بازگویندهء سخن از کسی ج، رُوات (منتهی الارب) روایت کننده (آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) (دهار) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) ناقل محدث ناقل سخن خبرگزار (یادداشت مؤلف)( 1) در عرف محدثان کسی را گویند که با اسناد حدیث روایت کند (کشاف اصطلاحات الفنون) در اصطلاح درایه کسی را گویند که روایت حدیث کند خواه مرسلا و خواه مسنداً از عادل و غیره : گر ترا این حدیث روشن نیست عهده بر روای است بر من نیستنظامی شنیدستم از روایان کلام که در عهد عیسی علیه السلام(بوستان) ز راوی چنین یاد دارم خبر که پیشش فرستاد تنگی شکر(بوستان) - راوی بازارخوان؛ کنایه از مداحان فضائل و مناقب حضرت علی و آل علی است که در بازارها و کوچه ها و خیابانها بخواندن اشعاری از این قبیل می پردازند و آنان را درویش نیز خوانند : ملحدان سنی شوند اندر طبس گر مدح تو راوی بازارخوان خواند ببازار طبس سوزنی -امثال: راوی سنی است (امثال و حکم دهخدا ج 2) بازگویندهء شعر از کسی ج، روات (از منتهی الارب) کسی که قصیدهء شاعر را به الحان و خوش آوازی پیش ملوک خواند (آنندراج) (از منتخب اللغات) (غیاث اللغات) آنکه شعر شاعری را خواند در مجالس شاهان و بزرگان؛ و شاعران بزرگ را همیشه راوی بوده است (یادداشت مؤلف) : ز وصفت رسیده است شاعر بشعری ز نعتت گرفته است راوی روایی زینبی بلبل شیرین زبان بر جوزبن راوی شود زندباف زندخوان بر بیدبن شاعر شود منوچهری چو در سبز کله خوش آواز راوی سراینده بلبل ز شاخ صنوبرناصرخسرو اگر راست گویند گویند ما همه راوی و ناسخ ناصریمناصرخسرو ای دفتر شعر پدرت آنکه بهر بیت راوی ز فروخواندن او چون دف تر ماند سوزنی راویان شعر من در مدح او سخره بر اعشی و اخطل کرده اندخاقانی راویان را بر زبان تهنیت مدحت شاه اخستان یاد آوریدخاقانی راویانند گهرپاش مگر با لب خویش کف شاهنشه خورشیدفر آمیخته اندخاقانی راویان کآیت انشاء من انشاد کنند بارک الله همه بر صاحب انشا شنوند خاقانی درآمد راوی و برخواند چون در ثنایی کان بساط از گنج شد پرنظامی راوی روشندل از عبارت سعدی ریخته در بزم شاه لؤلؤ منضودسعدی سیراب شونده (آنندراج) (غیاث اللغات) (از منتخب اللغات) Narator - ( پیچنده و تابنده: روی الحبل؛ ریسمان را پیچید و تابید (از اقرب الموارد) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.