ذل
[ذِل ل] (ع اِ) روش. طور. طریقه. مجری. عادت. ج، اذلال: امور الله جاریه اذلالها (یا) علی اذلالها؛ ای مجاریها. و جاء علی اذلاله؛ به روش و طور خویش آمد. دعه علی اذلاله؛ او را بر حال خود بمان. || (ص) اذلال ناس؛ مردم کم پایه. (منتهی الارب). || (اِ) ذِلّ طریق؛ میانهء راه. || (اِمص) نرمی. (مهذب الاسماء). || مهربانی. || (مص) نرم و رام گردیدن. رام شدن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی). نرم شدن. || آسان شدن.