ذکور
[ذَ] (ع ص) یادگیر. باحافظه. با ذاکره. نیکو یادگیرنده. ذکیر. نیکو به یاد دارنده. صاحب ذاکرهء قوی. نیکو ذاکره: ان کنت کذوباً فکن ذکوراً. و در الجماهر بیرونی این مثل را بدینگونه آورده است: اذا اردت ان تکذب فکن ذکوراً و لا تستشهد بحیّ حاضر، یردّه علیک و اقصد فیهاالموتی فأنه غیب علی الابد. (الجماهر ص105). || آهن پولاد و نیکو.