ذرع
[ذَ] (ع اِ) گز. ارش. رش. ساق دست. || ذرع، چون مطلق گویند معادل شانزده گز است یعنی یک متر و چهار صدم یک متر و در ذرع شاه یک متر و دوازده صدم یک متر است (و بیشتر در تبریز متداول است) و ذرع مقصر. مساوی یک متر و چهار صدم یک متر است. (و آن در طهران و فارس معمول است). || ذرع نیشابوری، دو برابر و نیم ذرع شاهی است. || ذرع مکعب(1) یک ذرع در ابعاد ثلاثه.
-ذرع کردن؛ به گز پیمودن. به گز کردن.
-ذرع و پیمان کردن؛ فعل اتباعی، ذرع کردن (مخصوص زمین است).
(1) - Zer cubique.
-ذرع کردن؛ به گز پیمودن. به گز کردن.
-ذرع و پیمان کردن؛ فعل اتباعی، ذرع کردن (مخصوص زمین است).
(1) - Zer cubique.