ذرع

معنی ذرع
[ذَ] (ع اِ) خُلق. سیرت. خو: هو واسع الذرع؛ ای واسع الخلق. او فراخ خوی است. || دِل. || قوت. || توان. تاب. توانائی. طاقت. ذراع. ضاق بالامر ذرعه؛ سست و ضعیف شد طاقت او و بمقصود نرسید یا از مکروهات نجات نیافت. و یقال، ابطرت فلاناً ذرعه؛ ای کلفته اکثر من طوقه. || دل؛ کبر فی ذرعی ای فی قلبی، ای عظم وقعه و جل عندی. || تن. نفس: اقصد بذرعک؛ نرمی و رفق کن با تن خود. || قدر. ذرع کل شی ء؛ قدره مما یذرع. || گوشهء کشت. رودکی گوید :
زرع و ذرع از بهار شد چو بهشت(1)
زرع کشت است و ذرع گوشهء کشت.(2)
(1) - و در نسخهء چو کنشت.
(2) - این کلمه و معنی با همین شاهد در لغت نامهء عجیبی که در حاشیهء لغت نامهء اسدی آقای نخجوانی است دیده میشود و لغویین دیگر نیز عین آن را بهمین صورت و با همین شاهد می آورند. لکن بگمان من اگر شعر واقعاً از رودکی باشد (و گمان نمیکنم که باشد) در شعر تصحیفی روی داده و از آن تصحیف این لغت و معنای آن پیدا شده است. و عجیب بودن لغت نامهء مزبور از این است که برای همه حروف هشتگانه ای که در عربی هست و در فارسی نیست امثلهء بسیاری از کلمات ناشنوده آورده و مدعی است که همهء آنها فارسی است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.