آسیان
(اِخ) جِ آسی. مردمان مملکت آس. -زبان آسیان؛ لهجه ای از زبان فارسی قدیم: دَنَه؛ نام زن است به زبان آسیان. (فرهنگ اسدی، خطی). صابوته؛ زن پیر باشد بزبان آسیان. هاز؛ بِدان بزبان آسیان. (فرهنگ اسدی، خطی)(1).
(1) - صاحب فرهنگ شعوری بنقل از تحفه مینویسد: «صابوته؛ زن پیر انسانده و آتده». گمان میکنم صاحب تحفه آسیان را اسبان خوانده است و شعوری آن را به «آت» (اسپ) ترجمه کرده است.
(1) - صاحب فرهنگ شعوری بنقل از تحفه مینویسد: «صابوته؛ زن پیر انسانده و آتده». گمان میکنم صاحب تحفه آسیان را اسبان خوانده است و شعوری آن را به «آت» (اسپ) ترجمه کرده است.