ذائقه
[ءِ قَ] (ع ص) نعت فاعلی. تأنیث ذائق: کل نفس ذائقه الموت. (قرآن 3/185 و 21/35 و 29/57). || (اِ) حسّ چشیدن. چشائی. چشش. قوه ای که جانوران بدان مزهء چیزها دریابند. قوّه ای در حیوان که طعوم بدان درک کند و میان شیرینی و تلخی و شوری و ترشی و گسی و دبشی و بیمزگی و دسومت تمیز دهد. و آن حس بر ظاهر زبان و اطراف آن جای دارد. چشش. چشائی. ذوق. مزه. || بذائقهء فلان؛ بر طبق طبع و قریحهء او و ملایم میل نفسانی او. || و بر ظاهر زبان و اطراف آن عصب هائی هست که آنها را عصب ذائقه نامند.(1)
(1) - Nerfs gustatifs.
(1) - Nerfs gustatifs.