دینور
[نْ وَ] (ص مرکب) متدین صاحب دین مؤمن دیندار دینی متشرع : هر آن دینور کو نه بر دین بود ز یزدان و از منش نفرین بودفردوسی یکی دینور بود یزدان پرست که هرگز نبردی به بیداد دستفردوسی بیرون ز یک پدر تو نغوشاک زاده ای من تا به سی پدر همه دیندار و دینورم سوزنی دینور نه و ریاست کرده به دینور کیش مغان و دعوت خورده بدامغان خاقانی.